"Collective Pain"
Collective Pain
I’m not a story to be told,
Nor a song to be sung,
Nor a sound to be heard,
Nor what can be seen,
Nor what can be known,
Cry my name!
I’m common pain!
Trees speak to the forest,
Thorns speak to the desert,
Stars speak to the galaxy,
and I to you!
Give me your name
Give me your hand
Give me your words
Give me your heart
For I have discovered your roots
And through your lips, I have spoken for all
Your hands are familiar with mine
And in the brightness of solitude
I have wept with you for the sake of those alive
And in the darkness of the cemetery
I have sung with you
The most beautiful of songs,
For those who died
Were the most amorous of all alive.
Give me your hand
Your hands are familiar with mine.
You whom I've discovered so late,
I speak to you,
as clouds speak to the storm,
as thorns speak to the desert,
as raindrops speak to the sea,
as birds speak to spring,
and as trees speak to the forest.
For I have found your roots.
For your voice is familiar with mine.
-Ahmad Shamlou
درد مشترک
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من دردِ مشترکم مرا فریاد کن
درخت با جنگل سخن میگوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشههای تو را دریافتهام
با لبانت برای همه لبها سخن گفتهام
و دستهایت با دستانِ من آشناست
در خلوتِ روشن با تو گریستهام
...برایِ خاطرِ زندگان
و در گورستانِ تاریک با تو خوانده ام
زیباترینِ سرودها را
زیرا که مردگانِ این سال
عاشقترینِ زندگان بودهاند
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن میگویم
به سانِ ابر که با طوفان
بهسانِ علف که با صحرا
بهسانِ باران که با دریا
بهسانِ پرنده که با بهار
بهسانِ درخت که با جنگل سخن میگوید
زیرا که من ریشههای تو را دریافتهام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
احمد شاملو -